دلم می‌خواهد حج بروم

دلم می‌خواهد حج بروم

یک_برشکتاب

“بزرگ ترين غبن اين سال هاي بي نمازي از دست دادن صبح ها بوده؛ با بويش، با لطافت سرمايش، بارفت و آمد چالاک مردم. پيش از آفتاب که بر مي خيزي انگار پيش از خلقت برخاسته اي.”ص42

جلالآلاحمد.خسیدرمیقات

خدا مرا ببخشد، دلم می‌خواهد حج بروم. آنجا حتما چیزی دارد که خدا برای مسلمان‌ها واجب کرده. به قاعده‌ی تغییر جلال و حال خاصی که در «خسی در میقات» از آن می‌گوید و یا تغییر اساسی زن فامیلمان، کنجکاوم آنجا را ببینم؛ حالا حتی اگر بر من واجب نباشد.
قصه‌ی جلال گفتن ندارد، خودش بهتر از هر کسی از خودش گفته، اما قصه‌ی فامیلمان با گذشت این همه سال، هنوز برایم روشن نشده.
زن فامیل ما زیاد پایبند شرعیات نبوده و نیست. ظاهرش به قول این تازه به دوران رسیده‌های کج و معوج پندار، بیشتر به «اُپن مایندها» می‌خورد تا زن متشرعه، اما همه‌ی اینها به یکباره تغییر کرد. درست از زمانی که توی فامیل پیچید «فلانی با شوهرش می‌خواهند بروند حج»
شاد و خوشحال آمدند دیدن پدر و مادرم، نه فقط پدر و مادرم بلکه همه‌ی فامیل را تک به تک حلالیت گرفتند و رفتند پی حج واجبشان. وقتی برگشتند تا مدتها پکر بودند. مادر خدابیامرزم می‌گفت: حتمی آب به آب شده‌اند، اما جدی جدی پکر بودند و ربطی به آب به آبشان نداشت. یک حال خاصی داشتند، درست مثل حال جلال!
آن وقتها جلال را نمی‌شناختم. بعدها که خسی در میقات را خواندم قبل از اینکه بخواهم با جلال همزاد پنداری کنم، زن فامیلمان خود جلال می‌شد در ذهن من.
حاجیه خانم بعد از حج، دیگر حتی عروسی‌ها را هم با چادر شرکت می‌کرد. خیلی وقتها هم توی جمع می‌گفت «من غافل بودم این همه سال». هر جا هم فرصتی دست می‌داد از عظمت حج می‌گفت. انگار بیشتر از قبل‌ها خدا را می‌دید. یادم نمی‌آید چقدر طول کشید تا شد همان زن سابق فامیلمان. شاید یکسال! البته که خودِ سابقش نشد، محتاط‌تر از خواهرها و برادرهایش که هنوز حج نرفته‌اند و گمان نکنم هیچ وقت قصد شرکت در حج را داشته باشند، با آنکه شرایطش را دارند.
جلال را هم نمی‌دانم که بعد از «خسی در میقات» چقد طول کشید بشود جلال سابق و اصلا شد یا نشد، ولی هر بار که خسی در میقات را می‌خوانم یا چشمم به #برشی از آن می‌افتد همه‌ی اینهایی که گفتم می‌ریزد توی سرم و بازهم حس کنجکاوی‌ام گل می‌کند که توی حج چه خبر است که آدم تقریبا تا یک سال،از این رو به آن رو می‌شود؟!
با وضع دلار و این افتضاح خرج و مخارج گمان نکنم بشود این واجب به شرط استطاعت را کشف کرد الا اینکه خود خدا رحم کند و خودش ببخشد که بخاطر این چیزها دلم می‌خواهد حج را تجربه کنم.

دوشنبه.۱۰دی. صفرسه

روزنوشت

یکبرشکتاب

@khalvateraz

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *