روز نوشت
زهرا سبحانی

دلم می‌خواهد حج بروم

یک_برشکتاب “بزرگ ترين غبن اين سال هاي بي نمازي از دست دادن صبح ها بوده؛ با بويش، با لطافت سرمايش، بارفت و آمد چالاک مردم.

خواندن
روز نوشت
زهرا سبحانی

هوای انتخابات ( دور دوم )

ز. کاظمی فخر دستم خشک شده بود. برایم سخت بود انگشتانم را تکان بدهم.حضرت دلبر می‌گوید: «از بس گوشی دستت گرفتی…»محل نمی‌گذارم؛ می دانم که

خواندن
روز نوشت
زهرا سبحانی

دوست فلسطینی من سلام!

کوثر کاظمی فخر دوست فلسطینی من سلام!من و تو قبل از اینکه دوست باشیم به حکم مسلمانی‌مان، خواهریم. دیگر فرقی نمی‌کند نامت چه باشد! تو

خواندن
روز نوشت
زهرا سبحانی

حال و هوای انتخابات ( دور اول )

خانم سجادی … ما که خواند‌ه‌ها یادمان می‌رود و حتی دید‌ه‌ها و شنیده‌ها، کاش این روزها را بنویسیم…‌‌شاید یادمان نرفت.‌‌.‌‌.خدا را چه دیدیم شاید تا

خواندن
روز نوشت
زهرا سبحانی

بزن باران

خیلی وقت‌ست که دیگر نمی‌نویسم.کم‌کم دارد باورم می‌شود که نباید اربعین کربلا می‌رفتم، این همه ناتوانی، خستگی، بیماری، سردرد…اما هر بار به خودم نهیب می‌زنم

خواندن
روز نوشت
زهرا سبحانی

از کنسرت چه خبر؟!

گوشی‌ام خاموش می‌شود بی آنکه متن شعر «تلک القضیه» را پیدا کنم. یک ماهی می‌شود که هر وقت از دردسرهای دنیا، فارغ می‌شوم؛ دنبال متن این ترانه م……..

خواندن
روز نوشت
زهرا سبحانی

کیف؟

کیف؟ «چگونه؟»تکون ملائک ابیض «می‌توانی فرشته‌‌ی سفید باشی»یبقی ضمیرک نص ضمیر! «وقتی وجدانت نصفه نیمه باشد» به این بیت بارها فکر می‌کنممی‌خوانم و بلند تکرار

خواندن
شهدا
زهرا سبحانی

«دیدار»

پول‌ها نگاهی انداخت. گوشه‌ی لبش کش آمد. دستی بر محاسن سفید بلندش کشید. برق چشم‌هایش از چشمان تیزبین خدایار مخفی ……..

خواندن
روز نوشت
زهرا سبحانی

تو بزرگی مث شب (پرستو علی عسگرنجاد)

می‌فهممت زن.
صدای نفس‌نفس‌زدنت رو می‌شنوم.
آدم وقتی می‌ترسه، نفس‌نفس می‌زنه.
تو یه عمره یه نفس راحت نکشیدی.
تو یه عمره نفس کم آوردی.
دونه‌های درشت عرق رو که از پشت گردنت لیز می‌خورن و به عبای خاکی‌ت می‌رسن، می‌بینم.
لرز توی شونه‌هات رو حس می‌کنم.

خواندن