داستان
زهرا سبحانی

سالن شماره یک

لرزش دستم بیشتر می‌شود و چشمم سیاهی می‌رود. هر لحظه خيال می‌کنم یک نفر از پشت، روپوشم را به طرف خود می‌کشد. زیر چشمی اطراف

خواندن
داستانک
زهرا سبحانی

«ســاج»

سودابه نصیری به راحله نگاه می‌کنم، چشم‌های سبزش کاسه‌ی خون شده و رنگش پریده. بچه بغل از یک طرف به طرف دیگر می‌رود تا شاید

خواندن